به نظر می رسد مدیریت ترکیبی از دو روش مدیریت تیمی و مدیریت دیوان سالاری مدیریت موفقی باشد. یعنی کار ها تقسیم شود و برای هر بخش کار، مسئولی انتخاب شده و به آن مسئول اختیار داده وبه اواعتمادگردد. و در انتخاب ان فردباید دقت کرد که فرد مسئول و وظیفه شناس و کاردان و علاقمند و قابل اعتماد باشد و بعد کار را به او سپرد . فقط باید دورادور مواظبش بوده و تحت کنترل نامحسوس باشدبه طوری که اعتماد به نفس خودش را ازدست ندهد.
با تقسیم کار و انتخاب مسئول برای هر کارو برای هر چند مسئول یک مسئول بالاتر. و دریافت گزارش عمل کرد آنها مدیریت ساده تر می گردد. مسئله گزارش فعالیت هرفرد اثرات خوبی هم برای خود او دارد و هم برای مسئول بالادست و در نهایت هم برای مدیر پروژه سود دارد که ایشان بدون اینکه وقت زیادی برای جزئیات هدر دهد در کلیات عمده مسائل قرارمی گیرد. در صورتیکه گزارش نوشتن عادت شود فواید فوق العاده ای برای خود آن فردنیز دارد. و میتواند خودش کارها و عمل کرد هایش را کنترل کرده و نکات برجسته و یا اشتباهات خود در عمل کردش را سنجیده و اصلاح نماید و همینطور می تواند به ارزش کار خود پی برده و تا آنجا که ممکن است آنرا ارتقاء دهد.
ایجاد همکاری و همدلی بین مسئولین و افراد یکی از مواردی است که می تواند نشاط و دلسوزی و علاقه به کار در محیط کار را فراهم بیاورد یعنی سیاستی انتخاب شود که همه مسئولان و پرسنل به جای اینکه به همدیگر حسادت یا کینه ورزی بکنند با همدیگر صمیمی و یکدل بوده و به همدیگر دلسوز باشند و در موارد نیاز به یاری همدیگر بشتابند. با ایجاد این همکاری و همدلی در موارد اضطراری با هم و با یاری همدیگر مسائل پیش آمده را حل و فصل نمایند .ضمناً طوری فرهنگ سازی شود که افراد کاررا از خود شان بدانند وبیشتر برای خود کار فعالیت کنند.
با توجه به اینکه در جامعه ما کلاً در نتیجه هیپتوتیسم شرطی شدن اجتماعی، باور کرده ایم که اگر مدیر هستیم باید در تمام کارها دخالت داشته و همه کار ها مستقیماً زیر نظر ما انجام شود، هر چند که کار های پیش پا افتاده ای باشد. با توجه به مضرّات چنین مدیریتی بهترین حالت این است که با ترکیب مدیریت تیمی و مدیریت قائم به فرد یک مدیریت معقول و منطقی تری برقرار نمائیم که اکثر افراد موفّق در جامعه نیز از چنین حالتی استفاده کرده اند و با توجّه به این که کار ها را تقسیم کرده و مسئولانی انتخاب کرده اند خود نیز همیشه در جریان همه امور قرار گرفته اند منتهی هر کسی به روش خودش این کاررا انجام می دهد.
تقسیم کار یا متمرکز کردن همۀ کار در یک فرد یا در یک جا
اگر کار را تقسیم نکرده و در یک جا و قائم به یک فرد متمرکز بکنیم علی الظاهر هزینه کمتری برای ما دارد و اکثراًاز ترس هزینه زیاد ازتقسیم کار تفره میرویم در صورتیکه به عقیده من این طرز تفکر اشتباه می باشد زیرا در نتیجه تقسیم کار، برای افراد بیشتری کار تولید می شود و کار ها سبک شده و ذهن افراد بازتر می شود از نظر تأمین هزینه افراد نیز نباید نگران بود چون هر کس به اندازه هزینۀ خودش و مازاد بر آن درآمد خواهد آورد. و مطمئناً از نظر تأمین حقوق افراد مشکلی پیش نخواهد آمد، به شرطی که خود مدیر هم به این مسئله اعتقاد داشته باشد.